اخلاق در آيين يهود (2)
اخلاق در آيين يهود (2)
کمال اخلاقي درکتاب مقدس
تعريفي مشابه براي انسان خوب در اشعيا 33: 15 و در مزمور 15 وجود دارد. بر ايدئال انسان درستکار در مزامير، انسان خداترس را اضافه کنيد، که سعادت را در تعاليم خدا و پرستش او ميداند و کسي که از زندگي خالي از شور اخلاقي پرهيز مي کند (مثلاً مزمور 1). ايدئال اخلاق شخصي در شخصيت ابراهيم تبيين بيشتري مي يابد؛ کسي که چندين ويژگي شريف و جالب را به او نسبت مي دهند: گشاده رويي، مهمان نوازي، مهرباني، فروتني و سخاوت.(2)
آموزش اخلاق در کتاب مقدس
دغدغه ي قانون بابلي ارائه ي تعليم اخلاقي در اعمالي خاص است. بخش هاي احکام تورات آشکارا و به تفصيل از انواع جرم ها نظير قتل، سرقت و ...جلوگيري مي کند و به روشني خواستار حمايت ازفقيران، دوست داشتن همسايه و مانند آن است.
هم نبوت و هم شريعت، به نام خدا از انسان مي خواهند که به شکلي شايسته رفتار کند. نگرش اخلاقي نبوت و شريعت عنصري بنيادين در درخواست شان است، مبني بر اينکه انسان بايد اراده ي خدا را انجام دهد و از اين روي تسامح عملي وجود ندارد؛ هر چند آنان نظريه ي پاداش و کيفر را آموزش مي دهند. اين نگرش اخلاقي در مزامير عمق بيشتري مي يابد؛ جايي اين امر احساس ديني مي شود که در قلب انسان درستکار و طالب نزديکي با خدا جريان دارد (4) کتاب ايوب نيز بر فرمان هاي درستکاري تأکيد دارد که شخص، از منظري ديگر مقصود آن است. ايوب اصرار دارد که در عمل فرماهاي اخلاقي مثبت را رعايت کرده است و در برابر الزام هاي شريعت بر خود سخت گير بوده است. مثلاً او مدعي است از کساني که نياز به کمک او داشته اند، حمايت زيادي کرده است.(5)
آموزه هاي اخلاقي در همه ي کتاب هاي کتاب مقدس، عنصري ضروري براي خواسته هاي خدا از انسان لحاظ شده است. مقصود بسياري از مثل ها اين است که براي انسان ثابت کند براي او ارزش دارد که از منظر حکمت ساده ي مادي پيرو راه نيک باشد. مثلاً مثل ها نمي گويند زنا شنيع است، بلکه خطرهاي آنرا يادآور مي شوند (6) آيات بعدي نيز به همين صورت است. هر چند در اينجا اشاره اي نيز به خدا مي شود، انسان در محور توصيه ي اخلاقي قرار مي گيرد. اين رويکرد در مقايسه با رويکرد عام کتاب مقدس کاربردي تر و تساهل گرايانه تر است. با اينکه مثل ها به مقوله ي ادبيات عقل سليم که در خاور نزديک رايج بود، مربوط هستند، ازديگر آثار اين نوع، که براي آموزش اخلاق اهميت قائل اند متفاوت است؛ اخلاق در مثل ها داراي اهميت بنيادين است؛ حال آنکه در ادبيات حکمي مردمان خاور نزديک باستان، داراي اهميت درجه ي دوم است. دو دليل براي اين امر وجود دارد: نخست اينکه هدف مثل ها آموزش شهروندان جوان است؛ حال آنکه آثار ادبيات آموزشي مصريان تأکيد بيشتري بر تربيت افراد اداري دارد؛ دوم اينکه ادبيات حکمي اسرائيل از يک سو انسان درست کار را با انسان فرزانه، و از سوي ديگر انسان شرور را با احمق برابر مي داند.(7)
اخلاق اجتماعي در کتاب مقدس
عصاره ي عام اخلاق اجتماعي را نبي اي بيان کرده که گفته است: «از بدي نفرت کنيد و نيکي را دوست داريد و انصاف را در محکمه ثابت نماييد»؛ (14) «اي مرد از آنچه نيکو است تو را اخبار نموده است و خداوند از تو چه چيز را طلب مي کند غير از اينکه انصاف را بجا آوري و رحمت را دوست بداري و در حضور خداي خويش به فروتني سلوک نمايي».(15) اين عبارت و امثال اينها نه تنها عصاره ي آموزه هاي اخلاقي است، بلکه اخلاق را در محور ايمان اسرائيلي جاي مي دهد. عصاره ي تعاليم اخلاقي کتاب مقدس شامل اين سخن معروف هيلل است که: «آنچه خودت از آن نفرت داري براي هم نوعت روا مدار».(16)
ويژگي متمايز اخلاق اجتماعي در کتاب مقدس
ملت هاي ديگر خاور نزديک باستان احساس اخلاقي شان را به صورتي بروز مي دهند که براي فرهنگ شان بي اهميت است: مانند چند ضرب المثل که در سراسر ادبيات حکمي پخش است،
در مقدمه ي مجموعه هاي حقوق، در انواع حقوق خصوصي و در اعترافات. ارتباط ميان آموزه هاي اخلاقي و امور فرهنگي ابتدايي ــ تصاوير خدايان، مراسم، محتواي عمده ي قانون ــ ضعيف است. آرمان هاي اخلاقي اين فرهنگ ها، گاهي در سازماندهي اجتماعي و در دين شان بيان مي شود؛ درحالي که کتاب مقدس اخلاق را در رأس دين و فرهنگ ملي جاي مي دهد. در خواست اخلاقي، دغدغه ي اوليه ي پيامبران است که آشکارا مي گويند اين امر اساس تعليم ديني شان است. بخش هاي اصلي شريعت کتاب مقدس ــ ده فرمان، دعاها و نفرين هاي کوه جريزيم و عيبال (تثنيه، 27: 15ــ26)ــ شامل بسياري از فرمان هاي اخلاقي مهم است. خود شريعت کتاب مقدس گواه هدف اخلاقيش است؛ (18) در حالي که ادبيات حکمي اسرائيل مشابه ادبيات حکمي فرهنگ هاي مجاور است. با تأکيد بيشتري اين نکته قابل توجه است که اين ادبيات مبتني بر تعليم اخلاقي است. اين فرهنگ که خدا عادل است يا بايد باشد و مسئله کيفر و پاداش که ناشي از اين فرض است، اساس تجربه هاي ديني مزامير، ايوب و برخي تعبيرهاي نبوتي است.(19)
آموزه هاي اخلاقي کتاب مقدس، هر چند واضح و قوي اند، در محتوا چشم گير نيستند؛ زيرا کتاب مقدس چيزي جز رفتار مناسب را که ضروري جامعه است، طلب نمي کند. اخلاق کتاب مقدس همچون برخي از ديگر نظام هاي اخلاقي (مسيحيت، بوديسم و حتي برخي از نظام هاي يهودي متأخر) مستلزم اين نيست که انسان براي رسيدن به کمال به طور کامل يا حتي تا حدودي از زندگي روزمره کتاب بکشد. زهد که ريشه ي شر و بدي را حالت طبيعي انسان مي داند، براي کتاب مقدس و فرهنگ هاي خاور نزديک به نحو عام بيگانه است. کتاب مقدس زندگي را آن گونه که هست مي پذيرد. از اين روي، درخواست هاي اخلاقي خود را با حقيقت اجتماعي هماهنگ مي سازد؛ اما درجه ي عدالتي که با آن دستيابي به مرزهاي حقيقت ممکن مي شود، مستلزم قدرت واضحي است که هيچ سازشي را بر نمي تابد. اين امر کتاب مقدس را از بيشتر نظام هاي اخلاقي برتر مي سازد. آموزه هاي اخلاقي کتاب مقدس ــ همچون کتاب مقدس به نحو عام ــ نخست و مهم تر مورد خطاب اسرائيل قرار گرفته است؛ اما برخي از عبارت هاي کتاب مقدس درخواست اخلاقي را براي همه ي بشر بسط داده است. نظير شريعت نوح، (20) داستان سدوم، (21) و سرزنش عاموس نسبت به همجوار پادشاهان شدن به سبب ستمگري شان.(22) تنظيم کتاب ايوب نيز در خارج از قلمرو بني اسرائيل انجام شده است.(23)
اخلاق جنسي در کتاب مقدس
جايگاه کتاب مقدس درباره ي اين موضوع منحصر به فرد است. اخلاق جنسي کتاب مقدس در بيشتر جهان متمدن توسط مسيحيت به صورت نظري ــ اگر نگوييم عملي ــ اجرا شده است؛ اما در جهان باستان منحصر به اسرائيل بود.(29)
ب.اخلاق حاخامي
علم اخلاق و فلسفه ي اخلاق به صورت نظام مند در منابع يهود وجود ندارد؛ زيرا تفکر کلاسيک يهودي بيشتر ارگانيک است تا نظام مند. مثلاً کار عادلانه در تفکر يهودي به صورت پراکنده مطرح است؛ اما به ندرت مي توان همچون نظام سقراطي درباره ي عدالت بحث کرد.
بنابراين، پاسخ يهوديت سنتي به اين پرسش که «چگونه مي توان اين آرمان ها را محقق ساخت؟» اين است که اين ها در هلاخا وجود دارد.(31)
اين موضوع حتي در مورد رساله ي معروف ميشنايي به نام «آووت» (32) نيز که مجموعه اي از پندها و نصايحي است که ما بسياري از آنها را آموزه هاي اخلاقي مي دانيم، صدق مي کند. به گفته هرفورد (33) موضوع اصلي اين رساله وصف و تبيين هويت مطلوب و دلخواه ميشنا است. از اين روي، مطالب آن بيشتر مربوط به پرهيزگاري است تا اصول اخلاق.(34)
مجموعه گسترده اي از آثار حاخامي اساساً در پيرامون يک موضوع نگاشته شده اند که حتي در مقايسه با کتاب مقدس حجم وسيع تري را در بر مي گيرد. اين موضوع عبارت است از اينکه چگونه بر انسان لازم است تا با انجام فرمان هاي الهي، خويشتن راپاک کند و در راه خداوند قدم گذارد؟ حاخام ها با وضوع مجموعه اي وسيع و مفصل از قوانين براي مهار و تمام جنبه هاي رفتارهاي آدمي، به اين پرسش پاسخ دادند و نام آن را که دربرگيرنده موضوعات اخلاقي است ــ هر چند تنها محدود به آنها نمي شود ــ «هلاخا» گذاردند.
به هر حال، حاخام هاي ميشنا و تلمود که از ناکافي بودن وضع قوانين خاص براي پاسخ گويي به همه ي مشکلات اخلاقي به خوبي آگاه بودند. به سراغ طيف گسترده اي از قوانين و احکام کتاب مقدس نيز رفتند؛ احکامي مانند: «آنچه را که در نزد پروردگار خوب و صحيح است، انجام دهيد».(35) آنان همچنين، بر اساس تبديري که انديشيدند، انجام اعمال دشوارتر از آنچه را که در شريعت آمده است، درجهت تحقق اراده الهي لازم و ضروري دانستند. هدف آنان اين بود که يهوديان را به انجام رفتارهاي اخلاقي مستحب وادار سازند و توجيه شان اين بودکه انسان هيچ گاه نمي تواند تکليف خويش را در تقليد از خداوند به طور کامل انجام دهد.(36)
اهميت اين اصل که انسان به صورت خداوند آفريده شده است ــ همان گونه که پيش تر گفته شد، مبناي فرمان خداوند در تقليد از خود است ــ در مجادله معروف ميان دوحاخام ميشنايي، بيش از پيش آشکار شده است. اين دو دانشمند يهودي به نام هاي عقيوا (37) و بن عَزّاي (38) در بحث خويش، اين پرسش را که مهم ترين پند و اندرز تورات چيست، بررسي کرده اند، به عقيده ي عقيوا، مهم ترين پند تورات اين است که: «بر شما لازم است به همنوع خود، چون خويشتن عشق ورزيد».(39) در برابر، به عقيده ي بن عزّاي، آيه ي «اين کتاب از آنِ تمام نسل هاي بشر است؛ نسلي که خداوند به صورت خود آفريد» (40) اهميت ويژه اي دارد. آنچه در اين مجادله وجود دارد و به بحث
ما مربوط مي شود، اين است که در حقيقت، هيچ نزاع و اختلاف واقعي اي ميان اين دو نفر وجود ندارد؛ زيرا هر دو دانشمند يهودي بر اين که اصل خلق انسان به صورت خدا، مهم ترين و اصلي ترين آموزه ي تورات است، توافق دارند؛ با اين تفاوت که بن عزّاي آيه اي را که عينِ آن اصل را بيان کرده است ذکر مي کند، ولي عقيوا آيه اي را که دربرگيرنده روشن ترين نتيجه ي اخلاقي آن است، بيان داشته است. با توجه به سنت يهودي در ترجيح دادن عمل بر نصيحت و موعظه، جاي تعجب نيست که عقيوا، دست کم در نزد عامه مردم، برنده ي، مجادله ياد شده باشد. تأکيد يکي از شناخته شده ترين آموزه هاي اخلاقي حاخامي با عنوان فرمان طلايي که هيلِل آن را تدوين کرد، بيان شده است. هيلل در پاسخ به فردي غير يهودي که از وي مصرانه خواسته بود تا تمام تورات را به وي آموزش دهد، مي گويد: «آنچه خود از آن نفرت داري، براي هم نوعت روا مدار. اين پيام کلي تورات است، و بقيه تورات در وا قع تفسير اين جمله است. برو و بياموز». شايد نوع بيان هيلل از اين اصل نسبت به بيان يکي از معاصران مشهور او که سعي در ارائه همان عقيده در قالب عبارتي اثباتي داشته است، بهتر و برتر باشد: «با بقيه آن گونه رفتار کن که دوست داري با تو رفتار کند»؛ زيرا هيچ لطفي به همنوع، بالاتر و بهتر از اين نيست که انسان آ نان را به حال خود رها کند؛ اگر رفتار آنان موجب اذيت و آزار کسي نمي شود. ربي سيمون بن گميليل (41) نيز اخلاق اجتماعي را اين گونه تعريف مي کند: «جهان بر سه چيز مبتني است: عدالت، حقيقت و صلح».(42)
در مجموع، به رغم اهميت آموزه هاي اخلاقي در تلمود، اين متون از هر گونه نظام اخلاقي اي که به صورت آگاهانه و با اين عنوان طراحي شده باشد، خالي اند. درديدگاه اين متون، اخلاق، حتي به منزله ي مقوله و موضوع ديني، فکري و انساني مجزا و مستلي نيز مطرح نيست. تنها در قرون ميانه و در نتيجه ي تأثيرهاي آشکار شيوه ي يوناني در دسته بندي علوم که توسط مسلمانان منتقل شد، با اولين مجموعه آثار مستقل يهوديت که آگاهانه و آشکارا، صرفاً درباره ي موضوعات اخلاقي نگاشته شده، برخورد مي کنيم. ممکن است اين مجموعه ها در اصل و بنياد، يوناني به نظر رسد و بررسي رفتارهاي اخلاقي و صحيح در آنها قديمي باشد، ولي آنچه جديد و تازه است، ترکيب و تدوين اين متون است، که پيرامون رفتارهاي اخلاقي خارج از متن و سياق خشک و دقيق تورات و هلاخا نگاشته شده اند.(43)
پي نوشت ها :
*دانش پژوه دکتري اديان و عرفان مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره)
1.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, V 6, P934.
2.I bid, p 922.
3.I bid, p 936.
4.ر.ک: مزامير 1؛ 15، به ويژه آيات، 2، 4، 24؛ 34؛ 13ــ 15.
5.ايوب 29: 12ــ13.
Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, V6, P936.
6.امثال، 6: 24ــ 35.
7.امثال، 10: 12، 23.
Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, V6, p938
8.اول پادشاهان، 10: 10؛ تثنيه، 16: 18ــ20.
9.خروج، 23: 8.
10.خروج، 20: 15؛ خروج، 22: 2ــ7؛ خروج، 22:21؛ تثنيه، 5: 19؛ لاويان، 19: 11، 13؛ تثنيه، 24: 14.
11.تثنيه 15: 7ــ11.
12.اشعيا، 58: 7؛ حزقيال. 18: 7.
13.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, p.934.
14.عاموس، 5: 15.
15.ميکا، 6: 8.
16.شبات، 31 الف.
Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, p934.
17.I bid, p.934.
18.تثنيه، 4: 8.
19.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, p. 934.
20.پيدايش، 9: 1ــ7.
21.پيدايش، 19: 20ــ1 ff.
22.عاموس، 3: 1ــ2.
23.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, p. 934.
24.لاويان، 18: 22ــ23؛ 20: 13؛ 15ــ16.
25.لاويان، 20: 10؛ ملاکي، 3: 5.
26.لاويان، 21: 9؛ تثنيه، 22: 21.
27.مثلاً قانون حمورابي، 145، 181.
28.Hittites.
29.Roth Cecil, Encyclopedia Judaica, p.935.
30.Singer Peter, A companion to ethics, p.86.
31.Jacobs Louis, The Jewish religion, A companion, 151.
32.Avoot.
33.Herford.
34.Singer Peter, A companion to ethics, p. 86.
35.تثنيه، 6: 18.
36.Singer Peter, A companion to ethics, p. 87.
37.Akiba.
38.Ben Azzai.
39.لاويان، 19: 18.
40.پيدايش، 5: 1؛ سفيرا، 4.4.
41.Simon ibn Gamilel.
42.آووت، 1: 18
Singer Peter, A companion to thics, p.
43.I bid, p.87.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}